معرفی کتاب دیدار با سرنوشت
صبح روز سیزده فوریه سال دوهزار و هیجده، کاپیتان کریستوفر بهنام خلبان اول پرواز یازده هفتادو پنج شرکت یونایتد ایرلاینز بود و با هواپیمای بوئینگ هفتصد و هفتاد و هفت در حال پرواز بود.
او و خدمهاش در حال تجربه یک پرواز روتین از سان فرانسیسکو به هونولولو بودند، که ناگهان صدای بلندی به همراه چندین علامت هشدار و لرزش شدید هواپیما به گوش رسید.
به زودی مشخص شد که آنها با خرابی فاجعهآمیز یکی از موتورها مواجه شدهاند و نیمی از نیروی پیشرانه خود را از دست دادهاند؛ همراه با کشش قابل توجهی که به دلیل آسیب به بدنه هواپیما ایجاد شده بود. صدها مایل تا مقصد که جزایر هاوایی بود؛ فاصله داشتند.
داستانی که در ادامه میخوانید؛ روایت مستقیم از نحوهای است که او و خدمهاش توانستند؛ هواپیمای آسیبدیده و ۳۸۱ نفر را بهطور ایمن به زمین بنشانند. در حالی که از میان پوشش ضخیم ابری پایین میآمدند و به سختی قادر به خواندن ابزارها بودند؛ خدمه به نحوی با هم ارتباط برقرار کردند، که متأسفانه خدمههای دیگر هواپیمایی در حوادث گذشته نتوانسته بودند.
اما این داستان نه تنها یک بازگشت معجزهآسا توسط یک خدمه خوب آموزشدیده است؛ بلکه بسیار بیشتر از آن نیز هست. این داستان فرصتی است که چرچیل به آن اشاره کرد؛ به عنوان یک کار بسیار ویژه، منحصربهفرد برای آنها و مناسب با استعدادهایشان یاد میکند؛ همانطور که به زودی خواهید آموخت؛ کاپیتان کریستوفر بهنام، تمام تجربیات زندگیاش را انگار برای همین لحظه کسب کرده بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.